spacer

مزدکیان

spacer - -***--- یاد جانباختگان سال شصت وهفت گرامی باد--***- از موج جدید خشونت و اعدام جلوگیری کنید ---- اتحاد و همبستگي آغاز راه هر مبارزه است

Wednesday, October 19, 2005

چه گوارا زنده است


( اين مطلب به مناسبت سی و هفتمین سالروز شهادت ارنستو چه گوارا در روزنامه نوید آذر بایجان منتشر شده است.)

اگر در يكي از موتورهاي جستجوگر اينترنت نام "چه‌گوارا"را وارد كرده و كليد جستجو را بفشاريد بيش از ده‌ها هزار سايت اينترنتي در مقابل ديدگانتان ظاهر مي‌شود ارنستو گوارا دلاسرنا نام كامل اوست و لقب » چه « را كوبايي‌ها به او داده‌اند ، لقبي كه در اين كشور براي خطاب قرار دادن كسي با احترام به كار برده مي‌شود .

"چه" مبارزي است كه آوازه او تنها به آمريكاي لاتين محدود نمي‌شود . مجله تايم چه گوارا را جزء يكي از صد چهره تاثير گذار در قرن بيستم انتخاب كرده است . در استكهلم بيش از سيصد عنوان كتاب درباره او منتشر شده است . كافه‌اي در مالزي وجود دارد كه روي تمام فنجانهاي قهوه‌اش عكس او چاپ شده است و پاتوق طرفداران "چه"مي‌باشد .

تفريح جوانان ميلاني ،فروش تي‌شرتهاي »چه« كنار خيابانهاست . دولت برزيل نام چند سينماي اين كشور را »ارنستو چه‌گوارا« گذاشته است. كلاه مدل "چه‌گوارا"پر فروش‌ترين نوع كلاه در تابستانهاي تركيه است .

مارك "چه‌گوارا" معروف‌ترين مارك سيگار در سودان معرفي شده است و باز هم طبق آمار مجله تايم حدود 76 درصد جوانان دنيا »چه« را مي‌شناسند و براي او احترام قائلند . مردم بوليوي به خود مي‌بالند چون »چه« به خاطر آنان و در آنجا كشته شده است ! هراز گاهي دعواي ميان ملت‌ها هم بالا مي‌گيرد . ايرلندي‌ها معتقدند چون پدر »چه« اهل اين كشور بوده پس »چه« به آنها تعلق دارد . آرژانتيني‌ها مي‌گويند كه چون اومليت اين كشور را داشته و در همان جا تحصيل كرده پس يك آرژانتيني‌ است .

كوبايي‌ها اعتقاد دارند كه چون "چه"در سرزمين آنها و به‌خاطر آنها جنگيده در يك سخنراني گفته كه افتخار مي‌كند كوبايي باشد ، پس او اهل كوبا است . چه گوارا را نمي‌توان متعلق به يك كشور دانست ، چه آنكه نام و عكس چه گوارا امروزه در تمامي كشورهاي دنيا به نماد اعتراض درمقابل استبداد و سرمايه داري نوين بدل شده است .

"چه" متعلق به تمامي آزاديخواهان ضد امپرياليسم جهان ست . " ارنستو چه‌گوارا " يكي از خيل عظيم اسطوره‌هاي تاريخ است . انديشه و عشق او به انسان فراتر از مرزهاي جغرافيايي و نژادي است . بارزترين ويژگي‌او را مي‌توان روحيه مبارزه جويي و آشتي ناپذيري با ظلم و استبداد در هر قيافه و شكل دانست . او نه مرد سياست بود و نه حسابگر و از دغلها و نيرنگهاي آن بيزار .

"ارنستو چه گوارا" در 14 ژوئن 1928 در »روزاريو« دومين شهر مهم و بزرگ آرژانتين به دنيا آمد . در خانواده اي ممتاز از تبار اسپانيايي و ايرلندي كه گرايشهاي سياسي چپ داشتند بزرگ شد .

ارنستو‌ بزرگترين فرزند خانواده بود . در سال 1953 از دانشكده پزشكي فارغ التحصيل شد و سپس سفر به ديگر كشورهاي آمريكايي را آغاز كرد ، سفري كه نقطه عطفي در زندگي او بود . در سال 1954 زماني كه در »گواتمالا« بود با پشتيباني از حكومت »جاكوب آربنز« كه منتخب مردم بود قدم به عرصه مبارزات سياسي گذاشت . آربنز در نتيجه توطئه و در مداخلات تجاوز كارانه »CIA« سرنگون شد و »چه« به مكزيك گريخت .

اندكي بعد به فيدل كاسترو و ديگر انقلابيوني پيوست كه با جنبش 26 ژوييه در پي بر اندازي ديكتاتوري »فولژ نيسو باتيستا« در كوبا بودند .

"گوارا" در دسامبر 1956 ازجمله مبارزاني بودكه به منظور آغاز مبارزه چريكي از عرشه كشتي كوچك »گرانما« قدم به خاك كوبا گذاشتند . او كه در اساس پزشك گروه بود همچون يك فرمانده ارتش شورشي ظاهر شد . درپي سقوط »باتيستا« در دسامبر 1956 ، چه گوارا يكي از رهبران حكومت تازه كارگران و دهقانان شد و پستهاي دولتي متعددي چون رياست بانك مركزي كوبا و وزارت صنايع به او واگذار شد .

چه گوارا بارها به نمايندگي از كوبا درمجامع مختلف چون سازمان ملل متحدد شركت كرد . او در مقام يكي از رهبران جنبش 26 ژوييه به برگزاري گردهمايي‌هاي گروههاي سياسي - كه سرانجام در 1965 به بنيانگذاري حزب كمونيست كوبا انجاميد - ياري رساند . گوارا در اوائل 1965 از همه مسؤوليتها و پستهاي دولتي كناره‌گيري كرد و به منظور كمك به پيشبرد مبارزه‌هاي ضدامپرياليستي و ضد سرمايه‌داري در ديگركشور‌ها ، كوبا را ترك كرد وهمراه با داوطلباني كه بعدها در »بوليوي« به او پيوستند ، نخست به كنگو »زيئر« رفت و در جنبش ضد امپرياليستي آن كشور به رهبري » پاتريس لومومبا « شركت جست . از نوامبر 1966 تااكتبر 1967 جنبش چريكي بوليوي را بر ضد ديكتاتوري نظامي آن كشور رهبري كرد . درهفتم اكتبر 1967 در عمليات رزمي ساخته »CIA«به دست نظاميان بوليوي زخمي و دستگير و روز بعد از آن تيرباران شد .

امروزه پس از گذشت سي و هفت سال ازمرگش هنوز هم او يكي از چهره‌هاي محبوب اسطوره‌اي به خصوص درميان جوانان است . اسطوره‌اي عصيان كه نامش پرچم هر مبارزه‌اي است . شخصي كه تصويرش بر پيراهن‌هاي سرخي نقش بسته كه جوانان معترض بر تن مي‌كنند بي آنكه از انديشه‌هاي انقلابي او خبر داشته و يا حتي جهان بيني او را پذيرفته باشند .

"چه "مي‌توانست همچون بسياري از فارغ التحصيلان رشته پزشكي در گوشه‌اي از دنيا براي خود مطبي دايركند ، اما روح عصيانگرش او را وا داشت تا به ياري همنوعانش درمناطق استبداد زده آمريكاي لاتين بشتابد . زماني كه چه‌گواراي جوان و دوست همراهش »آلبرتو گرانادو« با موتورسيكلت از رده خارج توترون 500 مدل 1939 ، كه تنها به بهاي چند پزوي ناچيز خريداري شده بود ، قصد سفر به دور آمريكاي لاتين را جهت درمان بيماران جزامي نمود آمريكاي سرخ لاتين در زير چكمه‌هاي سنگين امپرياليسم جان مي‌داد ، اما نه "چه"و نه"آلبرتو" هيچ كدام از اين حقيقت تلخ آگاهي نداشتند . آنها تنها مي‌خواستند مناظربكر قاره پهناورشان را از نزديك ببينند و به كمك بيماران جزامي بشتابند ، سفري كه پايانش به گونه‌اي ديگر بود و باعث تولد انسانهايي شدكه اكنون نام آنها را مترادف با انقلاب به كار مي‌برند .

"چه گوارا" مردي بود كه هرگز شخصاً در بند مقام ، رهبري و يا افتخارات نبود . او اعتقاد راسخ داشت كه مبارزه چريكي انقلابي ، شكل بنيادين اقدام براي كسب آزادي خلق‌هاي آمريكاي لاتين است و اين نتيجه‌گيري ناشي از اوضاع اقتصادي ، سياسي و اجتماعي تقريباً كليه كشورهاي آمريكاي لاتين بود . »چه« عميقاً بر اين باور بود كه رهبري سياسي و نظامي مبارزه چريكي بايد يگانه باشد و اين كه مبارزه تنها مي‌تواند توسط خود واحد چريكي رهبري شود ، نه از طريق دفاتر راحت بوروكراتها در شهرها . از اين رو او آماده تسليم اداره و رهبري آن هسته چريكي نبود كه قرار بود در مراحل بعدي تكاملش مبارزه گسترده‌اي را در ابعاد سراسر آمريكاي جنوبي رهبري مي‌كند و به طورقطع حاضر نبود مسؤوليت آن هسته را به يك بي تجربه كه اسير تنگ نظري‌هاي»شوونيستي« بود واگذار كند .

" چه"بر اين باور بود كه با »شوونيسم« كه اغلب حتي عناصر انقلابي كشورهاي گوناگون آمريكاي لاتين را آلوده مي‌كند، بايد جنگيد ، زيرا بيانگر طرز تفكر ارتجاعي ، مسخره و عقيم است. "چه " در پيام به "سه قاره "اش مي‌گويد :

"بگذار انترناسيوناليسم اصيل پرولتري توسعه يابد . بگذار پرچمي كه ما در زير سايه‌اش مي‌جنگيم ، امر مقدس رهايي بشريت باشد . چنان كه مردان در زير پرچم مبارزان ويتنام ، ونزوئلا ، گواتمالا ، گينه ، كلمبيا، و بوليوي مي‌تواند براي يك فرد آمريكاي لاتيني ، يك آسيايي ، يك آفريقايي و حتي يك اروپايي به همان ميزان با شكوه و مطلوب باشد."

چه گوارا به معناي واقعي كلمه يك چريك مبارز انترناسيوناليست بود . او مي‌گويد : ( هر قطره خون ريخته شده در سرزميني كه در زير پرچمش زاده نشده باشي ، تجربه‌اي است كه به زنده ماندگان منتقل مي‌شود تا بعداً آنرا در مبارزه براي رهايي كشورشان به كار برند . همچنانكه كه خلقي خود را آزاد مي‌سازد ،‌قدمي بر مي‌‌دارد در پيكار براي رهايي مردم خود ما .

انسان بودن در نظر "چه گوارا" يعني ضعيف نبودن ، تلاش براي رسيدن به هدفي والا و بالاتر از همه . اين كه آدمي احساساتش را آنقدر پرورش دهد كه اگر در گوشه‌اي از جهان كسي به نا حق كشته شود ، غمگين و دلتنگ شود و اگر در گوشه‌اي ديگر پرچم آزادي برفراشته شود ، شادمان ‌"گردد .
در نظر او مفاهيمي چون آزادي و انقلاب ، واژه‌هايي مترادف و همسان بودند . »چه‌گوارا « جنگ چريكي را تنها راه مبارزه براي آزادي مي‌دانست . معروفترين كتاب او نيز »جنگ جريكي« نام داشت . » چه« در بيان اهميت جنگ چريكي در مقابل حاكميت‌هاي مستبد و امپرياليسم درمقاله‌اي كه در سال 1963 در روزنامه »كوبا سوسياليستا« به چاپ رسانده ، مي‌نويسد : » ساختار ارتشهايي كه كشورهاي استثمارگر براي سركوب طبقات محروم در اختيار دارند ، براي جنگ منظم و كلاسيك آموزش ديده است ،‌اما هنگام رويارويي با ارتش چريكي نا منظم و دهقاني كه خانه‌اش پايگاه او به شمار مي‌آيد ، به كلي زمين گير مي‌شوند و در مقابل هر رزمنده‌‌ي انقلابي كه زمين مي‌افتد ده نفر را از دست مي‌دهند .

»چه« معتقدبود كه هر انساني براي رهايي از ظلم و استبداد بايد بهايي براي‌ آزاديش پرداخت كند ، او مي‌"گويد :» اسكلت آزادي ما قبلاً شكل گرفته است ، هنوز گوشت و لباس به اين اسكلت نيامده است ، ما بهاي آزادي خود و حفاظت از آن را با خون و ايثار پرداخت مي‌كنيم . ايثار و فداكاري ما آگاهانه است ، سيرآزادي طولاني و در بعضي قسمتها ناشناخته است .
»چه‌گوارا« بي آنكه سودا زده زندگي خود پس از انقلاب باشد ، خود را تنها يك سرباز انقلاب مي‌دانست . »چه« به اندازه عقايدش عمرنكرد اما او عقايد خود را با خون خود آبياري كرد .
فيدل كاسترو در سخنراني خود در بيستمين سالگرد كشته شدن‌ همرزمش »چه‌گوارا« مي‌گويد :»رفيق »چه« به خاطر تاريخ زندگي نمي‌كرد ، او به خاطر كسب افتخار و يا شهرت زندگي نمي‌كرد ، او مثل هر انقلابي اصيل ديگر مي‌دانست كه تمامي افتخارات دنيا در يك دانه ذرت جا مي‌گيرد . انقلابيون به خاطر كسب افتخار و يا عظمت و يا براي اينكه اسمشان در تاريخ ثبت شود نمي‌جنگند .

چه گوارا به اين خاطر مقام بزرگي را در صفحات تاريخ به خود اختصاص داد كه اين امر برايش اهميتي نداشت . به اين خاطر كه او از همان اولين نبرد حاضر بود بميرد و به اين خاطر كه او هميشه از خود گذشته بود ...

هيچ خانواده‌اي در كوبا نيست ، هيچ پدر و مادر كوبايي نيست و هيچ بچه‌اي در كوبا نيست كه "چه"را الگوي زندگيش نداند ، جوامع آينده از نسلهايي مثل »چه« ساخته مي‌شوند ، از نسلهايي شبيه "چه" عجيب نيست اگر انسان حضوررفيق »چه« را نه تنها در زندگي روزمره احساس كند بلكه در خواب هم ببيند كه او زنده است ، ببينيد كه او در حال مبارزه است و گويي هرگز نمرده است . سرانجام بايد به اين نتيجه برسيم كه در تمام جوانب حيات انقلاب‌ما ، "چه"هرگز نمرده است و با توجه به آنچه تحقق يافته ، او از هميشه زنده‌تر و در دشمني با امپرياليسم از هميشه نيرومند‌تر است ."
هفتم اكتبر 1967 "چه" آخرين سطرهاي وقايع روزانه خود و گروه چريكي اش را نوشت . روز بعد در ساعت يك بعد از ظهر در يك دره كم عرض و تنگ ، جايي كه براي درهم شكستن محاصره به انتظارشب نشسته بودند، نيروي عظيمي از دشمن برآنها تاخت . گروه كوچك مرداني كه واحد چريكي را تشكيل مي‌دادند تا گرگ و ميش بامداد قهرمانانه جنگيدند.ازكساني كه در نزديكترين مواضع به "چه"مي‌جنگيدند كسي زنده نماند جزء دو نفر كه به همراه »چه« مجروح و دستگير شدند .

روز بعد از دستگيري»چه« با شنيدن صداي شليك فهميد كه دو همرزم پرويي و بوليويش اعدام شده‌اند. نوبت به»چه« رسيده بود ، مجري اعدامش دستخوش ترديد شده بود .

"چه" با استواري فرياد زد»شليك كن نترس !« آنگاه با شليك يك رگبار مسلسل از كمر به پايين حكم اجرا شد . جلادان دستور داشتند او را از سر و سينه هدف قرار ندهند تا مرگش به تعويق بيفتد . اين تصميم ظالمانه عذاب »چه« را طولاني مي‌كند تا اينكه گروهباني كه او نيز مست بوده است گلوله‌اي به پهلوي او شكليك مي‌كند و به زندگيش پايان مي‌دهد . اين شيوه رفتار ، درست نقطه مقابل احترامي بود كه » چه« بدون استثناء نسبت به افسران و سربازان بسياري نشان مي‌دادكه به اسارت او درآمده بودند .

براي "چه"ساعتهاي پاياني زندگي‌اش در چنگ دشمن فرومايه قطعاً بسيار تلخ بوده است ، اما هيچ كس بهتر از او آمادگي گذراندن چنان آزموني را نداشت .

8 اكتبر چه گوارا تير باران شد . جسدش را به هلي كوپتر بستند تا به همه اعلام كنند كه چريك مبارز را دستگير كرده‌اند پس از انتقال جسد »چه« به »هيگوئرا« روستايي درشمال بوليوي، تازه همه فهميدند چه كسي كشته شده است . حكومت وقت از ترس، جسد »چه« را سوزاند و بقاياي استخوانش را در مكان نا معلومي خاك كرد . سالها بعد در پي فشار دولت كوبا و شخص فيدل كاسترو ، دولت بوليوي استخوانها را در تابوت گذاشت و به كوبا فرستاد تا »چه‌گوارا« درميان اشك و احترام دفن شود .
از آن روز شوم روستاي هيگوئرا سالها مي‌گذرد . مردمي كه خاك دهكده نفرين شده شان منقش به خون مردي شد كه آمده بود تا بوليوي را از چنگال ديكتاتورها رها كند .

كمپاني‌هاي آمريكايي در راس آنها آمريكا و انگليس به تكاپو افتاده‌اند تا اين نقطه در بوليوي را در انحصار خود بگيرند وبا بهر‌ه‌برداري از جنبه توريستي آن به تجارت بپردازند .هواداران »چه« هر ساله يك ماه مانده به روز مرگ وي به اين روستا مي‌روند .دولت بوليوي با استفاده از امكانات خارجي دست به احداث هتل و مكانهاي گردشي در اين منطقه زده است و با ثبت مدرسه محل قتل چه گوارا در فهرست آثار بين المللي سعي در گسترش صنعت توريسم اين منطقه دارد ، موضوعي كه صداي خانواده "چه‌گوارا"و در راس آن دخترش »آليدا« را هم درآورده است .

آليدا معتقد است » آنها كه پدرش راكشته‌اند حالا از مرده‌اش هم سوء استفاده مي‌كنند !« مروز سي و هفت سال از سالروز مرگارنستو چه‌گورامي‌گذرد وهنوز هم از سيگارهاي برگ كوبايي ، عكسها و پرتره‌هاي تاريخي اش گرفته تا تي‌شرت‌هاي منقش به چهره كاريز ماتيك اوهمواره جزء پرفروش‌ترين اقلام بسياري از فروشگاههاي معتبردنياست .

چه گوارا" هنوز زنده و در ميان ما است ! در سرتاسركره خاكي هزاران »چه« مي‌ستيزند و آرام آرام جاده بشري را به سوي كمال هموار ميسازند ، زيرا پرچم انسانهاي بزرگ هيچ گاه بر زمين نمي‌افتد و راه آنها هرگزخالي از رهرو باقي نمي‌ماند . »چه‌گوارا« هنوز زنده است

منابع

چه گوارا به روايت فيدل كاسترو . انتشارات بيد‌گل ترجمه سيمين موحد
خاطرات ارنستو چه‌گوارا . محمد علي عمويي نشر اشاره


Comments: Post a Comment
spacer
powered by blogger