Monday, September 10, 2012
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال
نان
حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه
دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه
پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه در شيرها ميريزد و ماست
ميبندد حلال باشد. آقا تقي ميگويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و
بچهاش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و
بيراه نباشددايي
من كارمند يك شركت است. او ميگويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل
راضي شده، از او رشوه نميگيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. داييام
ميگويد: من ارباب رجوع را مجبور ميكنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه
ميگيرمعموي
من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او
ميگويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نميشود و هر چه ذبح
ميكنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در ميآيد. او
حتماً چك ميكند كه كره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نميكند.
عمويم ميگويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همهي پولهاي دنيا بيشتر است!!
آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو ميگويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت
نميكند. پول حرام بيبركت
است من
فكر ميكنم پدر من پولش حرام است؛ چون هيچوقت بركت ندارد و هميشه وسط برج
كم ميآورد. تازه يارانهها را خرج ميكند و پول آب و برق و گاز را نداريم
كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب
ميخواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت
ميكرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال
خوري بود
دست نگه دارید این کشتی دارد غرق می شود
نمی
دانم فیلم سینمایی«تایتانیک» را به خاطر دارید یا نه. در صحنه ای از این
فیلم در حالی که کشتی عظیم تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخ
دچار صدمه ی جدی شده بود، گروهی نوازنده در عرشه ی کشتی مشغول اجرای قطعات
برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند! آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا می
کردند و دقت می کردند که کیفیت کارشان تحت تاثیر شرایط نامناسب
موجود قرار نگیرد! اما در یک کشتیِ در حالِ غرق شدن و در میان مسافرانی که
از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این سو و آن سو هستند، چه اهمیتی
دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!نمی
دانم کتاب«قلعه ی حیوانات» نوشته ی «جورج اورول» را خوانده اید یا نه.
ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات
دست به دستِ هم می شوند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و
خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آن ها پس از پیروزی انقلاب
شان تنظیم عهد نامه ای ست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچ کس
حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند اما چیزی نمی گذرد که خوکی که
مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام
آرام عهدنامه را تغییر می دهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات
ویژه ای وضع می کند در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی می کند به
نام«باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی
حیوانات است. حیوانات از او می خواهند کمک شان کند تا در مورد شرایط جدید
تصمیم بگیرند اما«باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد.
شعار او این است:«من کار می کنم!» و احساس می کند که باید کار خود را به
بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد! گرچه«باکستر»
می توانست از اتفاق وحشتناکی که در«قلعه ی حیوانات» رخ می داد
جلوگیری کند چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از«تغییرات» باخبر شد
که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!اولویت بندی(از
مهم ترین مهارت های زندگی ست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق
در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز
قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت
قرار ندارد. شما هر چقدر آرایشگر قابلی باشید. اصلاح کردن سر و صورت فردی
که
دچار حمله ی قلبی شده است و باید بلافاصله به بیمارستان انتقال یابد را
عاقلانه نمی دانید.کارل
مارکس ، فیلسوف آلمانی، یکی از افسون های جامعه ی سرمایه داری را«تخصصی
شدن» می داند. هرکس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش می کند
کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند! باهوش ترین و سختکوش ترین آدم ها
گرفتار الگوی «باکستر» می شوند و مثال کلان اجتماعی را ازیاد می برند آیا
در جامعه ای که رسانه های فراگیر به آلوده کردن روان مردم مشغولند و هر روز
میلیون ها نفر را بیمار می کنند، من باید فقط در مطب روان پزشکی ام بنشینم
و وقتم را با ویزیت یکی یکی بیماران پر
کنم؟! آیا این تنها وظیفه ی من است؟
دکتر محمد رضا سرگلزایی -روانپزشک
Sunday, September 09, 2012
گرامیداشت جان باختگان دهه شصت
Saturday, September 08, 2012
هشت انقلاب آرام که در جامعه
ايران جريان دارد
شهروندان ايرانی
نيز در اين سی و سه سال دارند به تدريج پايهها و بنيادهای حکومت را از درون ويران
می کنند. هيچ ضرورتی ندارد که همهی انقلابها خشونت آميز و خونين باشند و علائم
آن را همه در عرصهی خيابان ببينند. انقلابها و براندازیها می توانند زير پوستی
و آرام باشند: نخست به گروههايی اندک محدود باشند و به تدريج بخشهای بزرگ تری را
در برگيرندمبانی نظری و رفتاری کاست حاکم
و گفتمانهايی که رژيم جمهوری اسلامی بر اساس آنها شکل گرفت سالهاست که در حال
اضمحلال هستند و از درون می پوسند. اين رژيم هر روز ريزش داشته و ناراضی می
تراشيده و حذف می کرده است و تنها با اتکا به دستگاه انحصاری تبليغاتی، حزب
پادگانی و درآمد نفتی سرپاست. آنچه موجب شکل گيری جمهوری اسلامی شد امروز تنها يکی
از دهها گفتمان و مجموعه بنيادهای فکری و عقيدتی و رفتاری در جامعهی ايران و از
ضعيف ترين آنهاست و يک اقليت ده تا پانزده درصدی را به همراه دارددر سه دههی گذشته هشت انقلاب آرام و بدون خشونت در ايران
در جريان بوده است که دير يا زود به جمهوری اسلامی به عنوان رژيمی با باورها، نگرشها
و تکيه گاههای اجتماعی ويژه پايان خواهد داد. اين انقلابهای زير پوستی از روز
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در واکنش به تيرباران بدون محاکمهی مقامات رژيم سابق و روش و محتوای
تصميم گيریها در جمهوری اسلامی آغاز شده و به اقشار مختلف بسط يافتهاند. اگر
روزی اين رژيم با حملهی خارجی ساقط شود (با احتمال بسيار اندک) نيروهای خارجی
اولا در حضيض ضعف حکومت چنين کاری را انجام خواهند داد و ثانيا تنها تير خلاص را
شليک خواهند کرد. خود رژيم قبلا پايههای خود را برانداخته است
انقلاب فرهنگی
فرهنگ غير رسمی با پوشش همگانی
(حتی شامل آن ده تا پانزده درصد در خانههايشان) دارد به تدريج جای فرهنگ رسمی را
می گيرد. فرهنگ رسمی جذابيت خود را در سه دهه حکومت دينی از دست داده و ظرفيت
توليد و جذب آن به شدت آسيب ديده است. به عنوان نمونه مقامات شهر مشهد همواره با
برگزاری کنسرت موسيقی در اين شهر مخالفت کردهاند اما همين شهر که ادعا می شود
شهری مذهبی است "پايگاه اول موسيقی رپ کشور" است. (سالار مرتضوی، سرپرست
گروه موسيقی بامداد مشهد، مهر، ۷ مرداد ۱۳۹۰در حوزهی سينما نيز علی رغم
تلاش برای اختصاص بودجه به خودیها، تعداد آثاری که بتواند ايدئولوژی رسمی را
وانمايی کند و مورد توجه قرار گيرد و مقامات را نيز راضی کند در يک دههی اخير (از
ميان حدود ۷۰۰ فيلم) به انگشتان يک دست نمی رسند. آثار خودی ترين کارگردانها
(سعيد سهيلی و محمد حسين فرحبخش) از اکران نوروزی پايين کشيده می شوند. اثری در
چارچوب فرهنگ رسمی در حوزههای ادبی و هنری نيست که بتواند بدون کمک بخش دولتی
توليد شده و هزينههايش را تامين کند. دولت خود کتاب و نشريه توليد می کند و خود
همانها را می خرد و در کتابخانهها (برای نخواندن) انبار می کند. اين انقلاب
فرهنگی هيچ نيازی به اخراج اساتيد و دانشجويان ندارد و از بالا هم انجام نمی شود
انقلاب در روابط صمیمی/ جنسی
اکثر جوانان امروز ايران برای
روابط صميمی ديگر غريزههای خود را سرکوب نمی کنند. آنها همچنين برای ارضای غريزههای
جنسی خود کمتر ازدواج می کنند و آنها که ازدواج می کنند ديرتر بچه دار می شوند و
فرزندان کمتری می خواهند. بنا به نتايج اوليهی سرشماری سال ۱۳۹۰، متوسط نرخ رشد
جمعيت در سال ۹۰ معادل ۱.۳ درصد بوده است در حالی که اين رقم در سرشماری سال ۸۵
معادل ۱.۶ درصد بوده استبعد (متوسط تعداد اعضا خانوار
ايرانی) بر اساس سرشماری ۹۰ معادل ۳.۶ نفر بوده است در حالی که بعد خانوار بر اساس
سرشماری سال ۸۵ معادل چهار نفر و در سرشماری سال ۷۵ معادل ۴.۴ نفر بوده است. (رئيس
مرکز آمار ايران، مهر، ۲۸ آذر ۱۳۹۰) کاهش جمعيت به کاهش بی سابقهی تعداد دانش
آموزان از حدود هجده ميليون در اوايل دههی هشتاد به ۱۲ميليون و ۳۰۰ هزار دانشآموز
(و ۹۲۰ هزار فرهنگی رسمی و پيمانی در کشور، وزير آموزش و پرورش، ايسنا، ۱۱ دی
۱۳۹۰) در سال ۱۳۹۰ انجاميده است. بسياری از شهروندان ايرانی علی رغم تاکيد مقامات
بر توليد مثل بيشتر و برخی سياستهای تشويقی، زندگی بر اساس نيازهای شان را به
تدريج بر ايثار خود برای کودکانی که قرار است تحت تعليمات ايدئولوژيک حکومت زجر
بکشند ترجيح می دهند
ايرانی از باورهای قديمی خود مبنی بر اعتبار بی چون و چرای فقه (در محدود کردن
رابطهی جنسی به ازدواج) و وجود قدرتی ماوراء الطبيعی که کارش مجازات خاطيان از
فقه است فاصله گرفته و به سوی اين باور حرکت میکنند که وجدان فردی و عقل ابزار
سنجش ميان درستی و نادرستی است و دين و اخلاق دو مقولهی کاملا متفاوتاند
انقلاب مذهبی
دين از انحصار دين رسمی با
نمايندگی روحانيت خارج شده است. تنها حکومت و قشر منتفع از حکومت، ديندار مطابق با
دينداری رسمیاند يا به آن تظاهر می کنند. بقيه و حتی بسياری از منتفعان امروز از
امتيازات حکومتی، دين را امری شخصی می دانند، چه ديندار باشند و چه نباشند. تظاهر
به دينداری يا خود دينداری صرفا ابزار تداوم حيات در عرصهی عمومیاند و همه با يک
توافق ناگفته اين را می دانند و به روی خودشان هم ممکن است نياورندباور به جدايی دين از دولت (به
زبان ساده اين که روحانيون به مساجد و امامزاده ها برگردند و دين را به مردم حقنه
نکنند) به صورت يک فرهنگ در اکثريت مردم درآمده است. ايدهی اجرای قهر آميز و
موفقيت آميز دين در عرصهی عمومی توسط دولت تنها محدود به اقمار دستگاه رهبری است.
حتی روستاييان کشور دوست ندارند نيروی انتظامی بشقابهای ماهوارهای آنها را از
پشت بامها جمع آوری کند يا داشبورد اتومبيل شان را بگردد
انقلاب ارزشی
تبديل شدن پول به خدای قاهر
جامعه مهم ترين وجه انقلاب ارزشی در جامعهی ايران است. پول، امروز هم خدای
سکولارهاست و هم خدای مکتبیها، هم خدای فارسها و هم خدای اقوام ديگر، هم خدای
همجنسگرايان و هم خدای ناهمجنسگرايان، هم خدای زنان و هم خدای مردان، هم خدای
جوانان و هم خدای ميانسالان و کهنسالان (اين تحول البته بالضروره تحولی منفی نيست؛
حسابگری يکی از مولفههای عقلانيت استآنچه افراد را از حيث اخلاقی
متمايز می کند نحوهی کسب پول و نحوهی مصرف آن است و نه محوريت پول در تصميمات
راهبردی زندگی شانخدا بودن آن بدين گونه خود را
نشان می دهد که امروزه هيچ کالای عمومی و غير عمومی را در ايران بدون پول نمی توان
خريداری کرد و هيچ تصميم را نمی توان بدون در نظر گرفتن وجوه مالی آن اخذ کرد.
فعاليت داوطلبی در ايران نزديک به صفر است و اصولا افراد نمی توانند جايی برای اين
گونه فعاليت در زندگی خود باز کنند. خيريهها در ايران ضعيف ترين نهادهای مدنی و
عمومی هستند. ايثار و شهادت به گذشتهی باستانی تعلق دارنددر دههی شصت تصور نمی رفت
نامزدهای انتخابات با گرفتن وام و فروختن اموال خود، رايزنی با پيمانکاران،
کارخانهداران و تاجران، دادن شام و ناهار و اجاره سالن و گروههای موسيقی و
استخدام چهرههای مشهور ورزشی و هنری، اهدای گوشی تلفن و تیشرت به جوانان، راهاندازی
کاراناوالهای پرخرج تا چاپ و انتشار بنرهايی با ابعاد ساختمانهای بزرگ برای رفتن
به مجلس تلاش کنند. در سال ۱۳۹۰ تنها با پول است که می توان رای خريد (يکی از
کانديداهای انتخابات مجلس در شمال کشور برای پيشی گرفتن از رقبای خود با برگزاری
همايش پياده روی، اقدام به اعطای جوايزی چون يک دستگاه پرايد، ۱۰۰ دوچرخه و دهها
دست لباس گرمکن کرده است، خراسان ۴ اسفند ۱۳۹۰)؛ و تنها با پول است که می توان در
دستگاههای دولتی کارها را پيش برد. (مه آفريد امير خسروی متهم رديف اول اختلاس
۳۰۰۰ ميليارد تومانی می گويد "روسای بانکها تا پول نمی گرفتند کاری نمی
کردند" جهان نيوز، ۲ اسفند ۱۳۹۰) بر همين اساس حکومت به توزيع صدقهای پول در
کشور و حتی به خبرنگاران و سينماگران (تحت عنوان عيدی ریيس دولت) می پردازد تا عمر
خويش را تداوم بخشد
انقلاب اطلاعات
بستن کامل مجاری اطلاعات در
ايران علی رغم سه دهه تلاش حکومت برای اين هدف غير ممکن شده است. درايران بيش از
۲۶ ميليون خط تلفن ثابت و ۴۸ ميليون خط تلفن همراه وجود دارد. (الف، ۱۸ ارديبهشت
۱۳۹۱) حدود بيست و هشت ميليون نفر(همان جا) در ايران به اينترنت دسترسی دارند يا
به قولی ديگر چهل درصد جامعه (حدود ۳۰ ميليون نفر) کاربر اينترنت هستند (سرپرست
مرکز مديريت توسعه ملی اينترنت، ايسنا ۹ ارديبهشت ۱۳۹۱). در حالی که سايت فيس بوک
در ايران فيلتر است گفته می شود ۱۷ ميليون ايرانی در اين سايت عضويت دارندتشنگی اطلاعات در ايران آن قدر
بالاست که حکومت گلوی جريان آزاد اطلاعات را با هر زجر و زحمتی گرفته است. هفتاد
درصد از کاربران ايرانی دارای سرعت زير ۱۲۸ کيلو بايت در ثانيهاند (سرعتی که شما
را زجر کش می کند) در حالی که سرعت متوسط در کرهی جنوبی حدود ۱۳ مگابايت بر ثانيه
يعنی حدود ۱۰۰ برابر است. با اين حال، افراد تلاش می کنند به هر طريق ممکن به
اطلاعات دسترسی پيدا کنند. گذاشتن و جمع آوری بشقابهای ماهوارهای دو دهه است به
بازی موش و گربه ميان حکومت و شهروندان (از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی) تبديل
شده است و به گفتهی مقامات جمهوری اسلامی بيش از ۵۰ درصد جمعيت کشور دارای
تجهيزات دريافت از ماهواره هستند
انقلاب
فکری
انحصار فيلسوفان نيست و فيلسوفان معدود مانند گذشته جايگاه بلندی در جامعهی ايران
ندارند. جوانان شجاعت انديشيدن به سبک خود را يافتهاند. ديگر در جامعهی ايران
چند فيلسوف يا ايدئولوگ موثر که آثارشان همه جا به چشم بخورد و مورد بحث قرار گيرد
مشاهده نمی شود. دستگاهها و نهادهای ايدئولوژيک حکومت نيز صرفا به تبليغات و پاسخ
به پرسشهای مربوط به ولايت فقيه و اجرای اجباری احکام دينی می پردازنداين دستگاهها تنها به شبهات
درون دينی پاسخ می دهند (نامش را گذاشتهاند شبهات چون تنها سوالات سرپايی را پاسخ
می دهند) و تصور می کنند که تنها رقيب سياسی حکومت، دينداران و بالاخص روحانيون
هستند. از اين جهت همهی نقدها و پرسشهايی که از منظر برون دينی و عقلانی در باب
روالهای جاری در حکومت طرح می شود پاسخ ناگفته می مانددستگاههای ايدئولوژيک حکومت
در اين عرصه کاملا خود را خلع سلاح کردهاند. حکومت برای مواجهه با نيروهای سکولار
و ليبرال صرفا از قوای قهريه استفاده می کند و نيازی به مواجههی فکری نمی بيند.
همين امر علت بی توجهی عمومی به مباحث مطرح از سوی کارکنان ديوانسالاری دينی است
انقلاب منزلتی
روحانيت حاکم شيعه با سه دهه
فساد مالی و تقلب و دروغ گويی و امتيازجويی منزلت اجتماعی خود را حتی در ميان
کسانی که به آنها اقتدا می کنند و حتی بسيجيان و سپاهيان از دست داده است (نگاه
کنيد به سخنان مکارم شيرازی در مورد رابطهی سپاه و مرجعيت، ۶ ارديبهشت ۱۳۹۱بسيجيان در کنار روحانيت قرار
می گيرند چون بهترين پله برای ارتقای اقتصادی و سياسی است. سپاهيان نيز روحانيت را
ابزار تداوم قدرت خود می دانند و نگاهی ابزاری به آن دارند. در نظر سنجیها،
روحانيون به پايين رتبه ها از حيث اعتماد و رجوع در ميان گروههای مرجع تنزل يافتهاندوقتی علی خامنهای تنها کسی
است که با نورافکن و فاصله اندازی و دکور و نمايش به عنوان چهرهی مقدس به جامعه
معرفی شود و بقيهی روحانيون در کنار ديگر پيروان در برابر رهبر قد خم کنند و به
مباشران حکومت تبديل شوند ديگر تقدسی برای آنان نمی ماند. علی خامنهای برای آن که
بر فراز همه بايستد ديگران را خوار و تحقير کرده است. منزلت اجتماعی ائمهی جمعه
در جامعهی ايران تا آن حد تنزل يافته که اگر از فيلمهايی (خصوصی و گشت ارشاد) بد
بگويند فروش آنها سه برابر می شود. (ابوالقاسم طالبی در برنامهی هفت، ۲۶ فروردين
۱۳۹۱
انقلاب درسبک زندگی
روحانیون بیش ازهمه برای
تحميل سبک زندگی خود در پوشش و خوراک و مراسم و شعائر و تفريحات بر جامعهی ايران
تلاش کردهاند. آنها عناصر سبک زندگیهای رقيب را بی خاصيت يا مضر معرفی کردند:
"کراوات يک پوشش بی خاصيت است نه شما را گرم می کند نه می پوشاند و نه نشانه
شخصيت شما است. بهتر است آن را باز کنيد." (قرائتی خطاب به وکلا، الف، ۲۹
ارديبهشت ۱۳۹۰) اما اکثريت شهروندان ايرانی در حيطهی خصوصی ديگر خود را مقيد به
سبک زندگی رسمی نمی بينند و همان طور که بخواهند زندگی می کنند حتی به قيمت از دست
دادن بخشی از شبکهی روابط خانوادگی و اجتماعی. کاهش رفت و آمدهای خانوادگی و
دوستانه تا حدی به همين اصرار بر سبک زندگی انتخابی باز می گرددکشف حجاب ميليونها بانوی
ايرانی عملا در آلبومهای عکس گذاشته شده در فيس بوک انجام شده است. به عکسهای
عروسیهای طبقات فقير و زير متوسط حتی در جوامع روستايی نگاه کنيد تا سبکهای
زندگی کاملا متفاوت با الگوی روحانيت را مشاهده کنيد. حتی نسل دوم خانوادههای
مکتبی مطابق با سبک زندگی روحانيت زندگی نمی کنند. تنها برخورداران از منافع و
مزايای حکومت (حدود ۱۰ درصد) سبک زندگی روحانيت را در برابر ديدگان "غريبهها"
(رقبايی که می خواهند آن مزايا را به خود اختصاص دهند) پيروی می کنند
" مجید محمدی - جامعه شناس"
|